دوهمدم

واقعا ممنون از راهنمايي تون. اين روزها اطرافيانم طوري رفتار مي كنند كه تصميم گرفته ام  ازدواج كنم .از كار كردن هم خسته شده ام واقعا تحمل كاركردن ديگه ندارم. و نمي دونم چيكار كنم وقتي به اين آقا جواب رد دادم بخاطر اينكه مشروب ميخوردن والبته موضوع اينكه قبلابا خانم ديگري  عقد كرده بودند جواب رد دادم عذاب وجدان گرفتم  از طرفي وقتي كه فكر ميكنم ديگه هيچ كس خواستگاري من نميادش اعصابم بهم ميريزه.احساس مي كنم ديگه زندگي شادابي  خودش را ازدست داده.بخدا توكلم بخدا هست اما نميدونم كجا راه اشتباه رفتم كه ازم رو برگردونده.كاش كه زندگي زود تمام بشه............يك مورد.از اول قرار شد كه اين آقا خيلي زود با خانواده براي خواستگاري اقدام كنند اما با گذشت چندسال اين اتفاق نيوفتاده علت هم اينه كه اين آقا كار ثابتي ندارند هرچند ماه نميدونم به چ دليلي كارشونو عوض ميكنند و همون پولي رو هم كه كارمينند خرج خانوادشون ميكنند و پدرشون گفته تا كار ثابتي نداشته باشي من برات زن نميگيرم.حالا مشكل از جايي شروع شد كه اين آقا ميخواد براي ككار به شهرما بياد .من ميدونم كه اين آدم توي اين شهر دووم نمياره و چون پسر ارشد هم هست خانوادش شديدا بهش وابسته اند.اما مامانش ميگه اگه بياد اونجا خيالم رراحته بعلاوه مجبوره كار كنه پولاشو پس انداز كن تا بتونيد ازدواج كنيد!!!!!!حالا ايناش به كنار خودش گ شما به كس ديگه فك نميكنم حتي اگه بخواين صبر ميكنم تا جواب منطقي بهم بدين...دوست من هم سنشون بالاست و نميخوان تصميمي بگيرن كه پشيمون بشن اما نميخوان اين فرصت رو از دست بدن. ..راهنمايي شما چيه؟ كنن من فعلا  شرايط روحي مناسبي براي ازدواج دوباره ندارم، البته خودم هم به اين نتيجه رسيدم كه با هيچ مردي خوشبخت نيستم ، اما فكر مي كنم با ازدواج ,هرچند مصلحتي و بدون عشق به آرامخانم ها با زياد خواستگاري رفتن پسرها مشكل ندارن اتفاقا هم به نفع پسرها هست هم به نفع دخترها هر چه تعداد خواستگاريها بيشتر بشه تجربه دو طرف بالا ميره به شرطي كه دو طرف پر توقع نشن.بالاخره قراره دو نفر همديگرو بپسندن و يه عمر زندگي كنن ولي با خواستگاريهايي كه خانواده پسرها دنبال منافع هستن ببينن دختره شاغل هست و باباش چيكارست و خونشون چند متره و مال خودشونه و فرششون چيه و... كاملا مخالفم به نظرم اصلا همچين خانواده هايي رو نبايد راه داد و بايد تحريمشون كرد.برعكسشم خانواده دخترهايي كه واسه پسرها نقشه ميكشن. اقدام مي كنه، اينبار در صورت مطرح شدن مي خوام باب صحبت رو باز كنم و شرايطم رو بگم( شرايطي براي تضمين شدن استقلال و داشتن امنيت بيشترم در زندگي)چون بهم بدهكار هست براي همين خوب باهام راه مياد، چقدر هم بده كه بعضي از مردها تا زماني كه به همسرشون بدهكار نباشن و پاي حق و حقوق به ميون نياد، قدر دان همسرانشون نيستن..... هر چي مي گذره مي بينم هيچكس رو پيدا نمي كنم كه واقعا دوستم داشته باشه ،دركم كنه و باهام راه بياد الا ايشون كه مجبوره چنين باشه... !!وسي بگيريد و اين كار ثمرات مادي و معنوي فراواني دارد. مثل: احترام به بزرگترها، قناعت، پيروي از له ايشون قبل اين رابطه بمن گفتن و همينطور كه توضيح دادم از طرق مختلف سعي كردم واقعيت و بفهمم و تا حد خيلي زيادي فهميدم.ايشان اصلا اون شخصيت كه شما ميگي و با چند نفرو نداشته و ندارن و لي اين قضيه تو زندگيشون اتفاق افتاده و منكرشم نميشه شد. ميخوام بدونم چرا سابق؟ دليل جداييتون همين مسله بود؟  مشكلاتتون چي بود؟ اگه فرض كن شرايط منو با همينا كه گقتم داشتي چي؟ ممنونم ميشم توضيح بدينهايتا اين كه تاخير از دواج به خاطر نداشتن خونه و مشكلات اقتصادي ناشي از ضعف ايمان هست و بس والا انسان مسلمان وخدا پرست نبايد به خاطر اين مسائل جابزنه .... اميد وارم با اميد به خدا ..تاكيد ميكنم اميد به خدا مشكلات اقتصاديتون يكي پس از ديگري حل بشه وازدواج رو به خاطر اين مشكلات به تاخبر نندازيد ....براي جوانان هستند و بايد در امر مهم و خطير ازدواج دخيل و ناظر باشند.علاقه پسر به دختر زماني قطعيت پيدا مي كند كه از هم اكنون قطع ارتباط شود و رسماً براي خواستگاري و ازدواج اقدام كند و تا زماني كه به دختر وعده و وعيدِ امروز و فردا مي‌دهد، هيچ اعتماد و اطميناني به ايشان نيست و فقط تنها راه اثبات حقيقت، خواستگاري به همراه خانواده است.يقيناً تنهايي پسر در شهر غريب و نياز عاطفي و جنسي، انگيزه‌ي ادامه ارتباط حپيشنهاد ازدواج موقتاولا با اين اوصافي كه اين فرد دارد و چنين پيشنهادي هم به شما داده، حرف غير منطقي است ونبايد پذيرفت،اگر شما را واقعا دوست دارد( صرفا علاقه زباني قابل قبول نيست) چرا ازدواج دائم را مطرح نمي كند؟!!معلوم است كه خيلي علاقه اي به ازدواج دائم ندارد.و بيشتر شرايط خودش را در نظر مي گيرد ودنبال ارضاء نيازهاي خودش هست. همچنين اگر ازدواج موقت صورت بگيرد و بعد از آن جدايي باشد ،شانس ازدواج دائم  براي شما با فرد ديگري به مراتب كمتر مي شود.ضمنا خانواده شما هم شايد تن به اين موضوع ندهد(بدون اطلاع و مشورت با خانواده كاري را مرتكب نشويد،هر چند اصراربيشتر از طرف او باشد،چون صادق ترين و دلسوزترين فرد حامي شما خانواده تان هستند)۷.سابقه ناموفق وارتباط ناسالمفردي كه سوابق موفقي در گذشته ندارد، معولا ثابت شده كه آينده زندگي اين فرد مثل گذشته او خواهد شد،به نظر مي رسد خيلي قابل اعتماد نيست.فردي كه جرات صحبت و گفتگو با انواع دختران داشته و از اين گناه و معصيت ترسي نداشته،مسلما فرد مطمئن براي زندگي نيست و چه بسا هنوز هم بدون اطلاع شما، باز با افرادي ديگري در ارتباط است !!!۸.غير منطقين به آرامش حقيقي نياز به ازدواج دارن و خداوند زن و مرد رو مايه آرامش همديگه قرار دادهدرمورد تحصيلات هم فقط بايد كفويت تحصيلي دختر و پسر تا حدي درنظر گرفته بشه و اختلاف خيلي زياد باهم نداشته باشنموفق باشيدر قرآن فراوان است و مفهومش اين است كه خداوند انسان را جفت آفريده و از آموزه هاي ديني نيز استفاده مي‌شود كه راه رسيدن به كمال در دنيا و آخرت فقط جفت شدن و ازدواج است.زني از امام باقر عليه السلام پرسيد كه مي‌خواهم بدون ازدواج به كمال برسم كه امام عليه السلام در جوابش فرمودند: اين كار را نكن، اگر عدم ازدواج كمال و فضيلتي داشت، زهراي اطهر براي درك اين فضيلت و برتري از تو شايسته تر بود[بحارالانوار، ج100، ص219.]؛ يعني اگر عدم ازدواج برتري داشت الگوي زنان عالم كه فاطمه زهرا سلام الله عليها مي باشند ازدواج نمي‌كردند؛ در حالي كه همه مي‌دانيم در سن 8 سالگي به عقد امير مومنان در آمدند و اهل بيت عليهم السلام الگو و اسوه براي تمام مسلمانان هستند.V عالم. اين مطلب را اسلام جلوتر از روانشناسان غربي اثبات و بيان كرده ادرباره انزال زودرس اين نكته را عرض كنم كه طبيعي است يكي از پيامدهاي خودارضايي همين انزال زود رس است كه فرد دچار آن مي‌شود. انزال زودرس معمولا در افرادى كه مبتلا به خودارضايى به مدت طولانى يا به دفعات زياد مبتلا هستند ديده مى‌شود، بدين معنى كه با كوچكترين تحريك شهوت آلود مانند نگاه كردن به يك صحنه زننده يا شنيدن ماجراى جنسى و حتى خيال بافى و به خاطر آوردن يك خاطره جنسى دچار انزال مى‌شوند. اين بيمارى ناشى از تحريكهاى مكرر مركز كنترل كننده احساسات جنسى است به گونه‌اى كه آستانه تحريك آن كاهش پيدا كرده؛ يعنى اگر در يك فرد طبيعى تحريكهاى شديد و آن هم به مدت طولانى باعث انزال شود در اين گونه افراد با حداقل تحريك انزال صورت مىگيرد.از اين رو چنين افرادي مي‌بايست از هرگونه دست ورزي و تحريك كردن اندام تناسلي و قرار گرفتن در محيط‌هاي تحريك زا اجتناب كنند؛ چرا كه اين دست ورزي و تحريك اندام و قرار گرفتن در محيط‌هاي تحريك زا، باخود انزال زود رس را به همراه دارد درنتيجه فرد بايد دست از خودارضايي بردارد. امّا جهت درمان اين بيمارى در درجه اول لازم است عامل به وجود آورنده آن كنار گذاشته شود و فرد گرفتار كمتر خود را در تيررس عوامل تحريك كننده قرار دهد. معمولا پس از چندين ماه كه اين دستور عملى گردد، مشكل برطرف مى‌شود در غير اين صورت بايد به پزشك متخصص كليه و مجارى ادرار مراجعه گردد تا راهنمايى لازم صورت گيرد.زدواج كنم اما خب خانواده به دلايلي كه تو پستاي قبليم گذاشته بودن نذاشتند و بعد از اون گفت عمرا...مدتي گذشت و آروم كه شدم خواستگارارو با روي خوش راه ميدادم اما خب تصميم قطعي نبود و ميگفتم حالا ببينم چي پيش مياد(آگاه نبودم).... تا ۴ ماه پيش اوكي شدم باز شرايط يه طوري شد كه، هم بدم نميومدwink هم كيساي خوبي بودن اما خب من به قسمت ايمان دارم. (اين حال، چندماه بيشتر نبود) تا الان چندهفته اس كه واقعا ميگم حيف من(فارق از هر دختر و پسري كه پاك زندگي ميكنن)و تمايلي براي ازدواج ندارم چراكه اطرافم چنان دختراو پسراي نازي بودن كه اصلا بعد از ازدواج حالشون خوب نيس و من دلم كبابه واسه هممونcryingو همين اتفاقات دلسردم كرده... واجتماع اگه دختري رو پسنديديد، ازطريق خانواده براي خواستگاري رسمي از ايشون اقدام كنيد، خواستگاري سنتي هم اگه فرصت شناخت كافي براي خودتون درنظربگيريد روش خوبيه و ميتونه موفق باشهبه نظرم شما ميخواين هرطور شده مردا رو راضي نگه دارين چون اونا دوستي رو برا دختر خوب نميدونن ( و البته برا پسر خوب ميدونن ) چون دنبال دختري هستن كه سابقه دوستي نداشته چون خوششون نمياد چون غيرتشون اجازه نميده با كسي كه سابقه دوستي داشته باشن (اما همون غيرت اجازه ميده خودشون با همه دوست باشن) چون از زن توقع نجابت و .... دارن اما هيچ گفتين دختر ايراني چه توقعي داره؟ چون تو ناخوداگاه شما اين فكر شكل گرفته چون اين تفكرات رو جامعه مرد سالارانه به شما تحميل كردن يا شايدم از نظر شما دختر ايراني توقعي نبايد داشته باشه همين كه اسم شوهر روش باشه كافيه. من قبلا هم گفتم منظورم از دوستي روابط ازاد و بي بندوباري نيست بلكه يك رابطه اخلاقي انساني و به قصد شناخته حالا اگه شما بيم اينو دارين كه با چنين رابطه اي به فساد كشيده بشين خوب دوستي نكنين اما لطفا ضعف هاي خودتون رو به ديگران هم منتقل نكنين. بسيارند ازدواج هاي سالمي كه از دوستي هاي سالم حاصل شدن اما متاسفانه شما فقط نيمه خالي ليوان رو ميبينيد كه اون هم بخاطر دوستي هاي ناسالم و فقدان تعقل بوده زيرا كه بيشتر مردم،زيبايي خودشان را كمتر مي‌بينند به ويژه در جايي كه فرد علاقه‌ به كسي داشته باشد.(زيبايي خودش را فراموش مي‌كند.)بنابراين با توجه به همه اين مسائل سعي كنيد به جنبه‌هاي ديگر خواستگارتان از جمله؛ اخلاق و رفتارشان توجه بيشتري داشته باشيد زيرا اگر فردي باشند كه مسائلي اخلاقي و ديني را رعايت كنند، چنين فردي، زندگي مشترك خوبي با همسر آينده‌اشان خواهند داشت.درضمن منحرف شدن اشخاص به زيبايي ارتباط ندارد چه بسا افرادي باشند كه ظاهر مناسبي نداشته باشند ولي با ترفندهاي مختلف با ديگران ارتباط داشته باشند معمولا افراد مشكل دار خيلي سريع همتاي خود را پيدا مي كنند لذا تنها چيزي كه مي تواند جلو انسان را بگيرد تقواي الهي است و اگر شخصي اعتقاد قلبي به خداوند داشته باشد احتمال لغزشش پايين ميايد و همين است كه امام رحمه الله مي فرمايد «عالم در محضر خداست و در محضر خدا گناه نكنيد» بنابر اين اگر كسي خودش را در حضور خداوند ببيند گناه نمي كند.به عنوان دختر خود را بالاتر از ايشان بدانيد و در نهايت اطاعت پذيري نسبت به ايشان در زندگي نداشته باشيد. بنابراين اگر اين اختلاف سني منسوسن جان من نميخوام بحثي راه بندازم ولي من وقتي ميگم دوستي مناسبه دختره ايراني نيست شما ميگي زمونه عوض شده ولي من به خاطره همين طرزه تفكراته آقايون ميگم پسراي ما هنوز دوستيو برا دختر خوب نميدونن هنوز دنباله دختري هستن كه سابقه دوستي نداشته باشه حتي برا دوستي باهاش ...پسراي ما هنوز خوششون نمياد دختري زودتر از خودشون تو احساس پيدا كنه يا احساسشو بيان كنه هنوز بد ميدونن اينچيزارو هر چي بگي هر كاري بكني مرد ايراني غيرتش ارجهيت داره به احساسش از زن توقعه نجابت و حيا وعفت و خودداري داره حالا هر چقد يه دختر تو دوستي بخواد خوددار باشه ميتوني چقد سختي ميكشه چقد دچاره دوگانگي ميشه من هنوزم ميگم دوستي به درده دختره ايراني نميخوره راههاي بهتري برا آشنايي هست كه برا هر دوطرف راضي كننده باشه ازدواج تو ايران فقط ازدواج دونفر نيست كه بشه انقد راحت با كسي آشنا شدو بعدش ازدواج كرد آشنايي از طريقه خونواده بهترين راهين باره فرموده: «التّائِبُ مِنَ الذَّنبِ كَمَن لَاذَنبَ لَهُ؛ توبه كننده مانند كسى است كه اصلاً گناه نكرده است.»[اصول كافى، ج۲، ص۴۳۵] در اينجا فرد توبه كننده تشبيه به فردپاكي شده كه اصلا گناهي انجام نداده است و بايد گفت كه اين تشبيه بي هدف نبوده و واقعا مانند كسي است كه اصلا گناهي را مرتكب نشده است.امّا بيان گناهان گذشته خود كه در حال حاضر با ندامت، توبه و عدم تكرار آن، پاك شده است، براساس نظر مراجع تقليد و فقهاي عظام جايز نيست.[تفسير نمونه، ج۱۴، ص۴۰۶]از طرفي بيان و افشاي گناهان گذشته خود به ديگري هيچ فايده عقلايي ندارد؛ زيرا بيان آن در هنگام قبل از ازدواج باعث مي‌شود كه فرد تا آخر عمر مجرد بماند و اگر بعد از ازدواج هم افشاگري صورت بگيرد، چيزي جز به هم ريختگي اعصاب، بدبيني و بي اعتمادي و از بين رفتن آرامش زندگي ثمره ديگري نخواهد داشت.آنچه كه براساس آموزه‌هاي ديني جايز نيست دروغ گويي است نه اينكه راست گفتن واجب باشد. پس اينكه فرد از گذشته خود به طرف مقابل چيزي نگفته است، دروغ گو نيست، بلكه تنها همه چيز را به او نگفته است. از طرفي بعضي اوقات سكوت و يا دروغي كه مانع از متلاشي شدن يك زندگي مي‌شود، بسيار بهتر از راستي است كه منجر به اين شود كه فرد نه تنها از همسر خود بلكه از همه افراد جامعه متنفر شود. البته ما بدنبال توجيه اشتباهات گذشته افراد نيستيم. به هرحال هر كسي نسبت به اعمالش در نزد خداي متعال بايد پاسخ گو باشد امّا بايد فرق قائل شد ميان كسي كه نسبت به گذشته خود نادم و پشيمان است با كسي كه نادم و پشيمان نيست.پس شما خواهر گرامي اميدوار باش تلاشت رو زياد كن و يه سري بديهيات روياد بگير لااقل فارسيتو درست كن!!به جاي ادامه تحصيل تو رشته اي كه نه علاقه اي بهش داري نه استعداد مي رفتي يه نجاري اي ، برقكاري اي چيزي ياد مي گرفتي ..نمي دونم چه اصراري به ادامه تحصيل داري برو به جاش يه رشته فني ياد بگير يه جا وردست واستا بذار لااقل دستت به يه جايي بند باشه و تو يه كاري مهارت پيدا كنياون شهريه يك و نيم ميليوني آزاد رو هم يك دهمش رو بده به اين آموزشگاهاي فني حرفه اي و يه دوره كاراموزي عملي رو بگذرون تا از يه جايي شروع كني و انقد تو سر خودت نزني. همين رفتارها رو مي كني كه ديگران هم مسخرت مي كنن..." اينو مطمئن باش كه ارزش هر كي دست خودشه"موفق باشيمن ، نگاه نامناسب ايشون به شخصيت و كرامت يك زن،خامي ايشون , عدم صداقت  و نداشتن روش درست در حل مشكلات و اختلافاتمون شرايط رو برام غيرقابل تحمل و دردناك كرده بود. حقيقتش احساس ترحم نسبت به ايشون دارم، از جنس همون حسي كه من رو مجاب به ازدواج با ايشون كرد. گاهي مي ترسم همين تنهايي ، احساس سرخوردگي، آزار ديگران و شرايط روحي نامناسبي كه دارم بخاطر و نتيجه ندادن فرصت به ايشون باشه، مي ترسم خدا ازم ناراحت باشه كه چرا به ايشون مثل بقيه فرصت ندادم. اما نمي دونم با اين حس ترحم و ريسك به اين بزرگي مي تونم زندگي موفقي رو تشكيل بدم و در خودم علاقه ايجاد كنم يا نه. البته شرط و شروطي دارم كه در صورت انجام شدن حاضر به زندگي هستم. مادر همسرم از بيماري افسردگي رنج مي بره، ديد تاريك و بدبينانه اي به زندگبا يه دختر درس خون و هم سن و سال خودتون دوس شين احتمال اينكه قبلا تجربه اي نداشته باشن زياده پس شما ميتونين با خيال راحت تو دلش جا شين ميمونه اينكه ايا بعد ازدواجم تو دلش ميمونين يا نه كه صد در صد به رفتار خودتون ربط داره. هنر رو مردي كرده كه دل زنشو بدست بياره و اين نشان از ذات پاك شماست اينو ازين جهت ميگم كه همه جا از جمله همين سايت گفته شده مردا دنبال جسم زن و رابطه فيزيكي ان پس اگه شمام روزي به اين سمت رفتين بدونين حتي اگه جسم اون مال شما باشه دلش نيست.بببين تو رو خدا نگاهها و ديدها چقدر نسبت به زندگي تغيير پيدا كرده ومردم چه بر سر اعتقاداتشون آورده اند.ست محاله نظرش عوض بشه.هنوز الحمدلله نه من و نه فكر كنم هيچكدوم از دختراي كشورم اينقدا روشنفكر و منورالفكر نشديم كه دوسه سال با يه اقايي باشيم دل و قلوه بديم بعدش هم بگيم اوووومشكل اينحاست زندايي بندن به طرز فكر پرسشگر حق مي دم. ببين عزيزم تا چندسال ممكنه فكرت همينجوري بمونه و احساس نياز به ازدواج در خودت پيدا نكني اما عزيزم وقتي دوستان دور و برت ازدواج كردن و رفتن، برادر و خواهراتم ازدواج كردن و رفتن، در و همسايه و دوست و آشنات رفتن، والدينت پير و سالخورده شدند كم كم احساس تنهايي به سراغت مياد و نه به خاطر هوس و شهوت بلكه به خاطر داشتن يك همراه كه فقط دركت كنه و باهات باشه احساس نياز به ازدواج پيدا مي كني كه اون موقعه كه مثل الان ديگه نمي توني راحت اينجوري صحبت كني و اصلا و ابدا به كچلي و كوري پسره اهميت نخواهي داد و بيشتر به درونياتش توجه خواهي كرد ك آيا ميتونه تو رو درك كنه يا نه.همه اين چيرها كه نوشتي و درسته و اين پيام رو ميرسونه كه هنوز آمادگي پذيرفتن ازدواجو نداري و ميخاي فعلا با خودت و خدا خوش بگذروني اما مواظب گذشت زمان باش خ خ خ زود ميگذره و سوژه به دست مردمي كه اكثرشون نادان و كم سواد هستن و دنبال پيگيري شوهرنكردنت بشن نده .نمود ديگرمزاحم نشويد حالابايدچ كنيم ازتون كمك ميخوام خانواده اش فقط حاضرنددخترشان راتهران كنارخودشان داشته باشن من ميتونم كاركنم شرايط جوركنم علاقه بي حدواندازه بهم داريم من ميخواهم خوخيلي مواظب با چون هنوز تو خانواده ها اختلاف سني معكوس جا نيفتاده به خصوص تو شهرستان ها!!! البته گاهي پسرهاي شهرستاني بهتر بلدن خانوادشون رو راضي كنن ولي اگه مطيع خانواده باشن تقريبا راضي كردن خانوادشون غير ممكنه.اما تقريبا نظراتتان را هم خوندم و از آنجايي كه خودم فرزند پسري دارم و درك ميكنم روحيه شما را، جدا از همه چيز چند خطي پيشنهاد مي نويسم:ايمان در نماز و روزه نيست، ايمان در پندار نيك، كردار نيك و اعمال نيك است، شمايي كه دانشجوي پزشكي هستيد بايد خوب بدانيد كه ايمان در قبول خالقي است كه ما را خلق كرده و شگفتي هاي آفرينش را نميشود در چند خط نوشت و شرح داد. قرار نيست از اعتقاداتمان صريح و بي پرده به هم بگوييم و قرار نيست بخاطر بقيه اعتقادي را رد يا قبول كنيم، در بيان اعتقادات، بهر دليلي يا شرايط جامعه يا شرايط مومن نماها، نبايد حتي باندازه سرسوزني عقل را كتمان كنيم. عقل راهبر در زندگي است اما از نقش دل اصلا غافل نشويد، اصل دين در دل انسان هاست، دل همچون عقل هادي ما در اين زندگاني هست.دختر يا پسر مي تونه تو زندگي باهم دوست باشند و لزوما دوستي به معني عاشقي نيست، عاشقي بهتر است يكبار اتفاق بيفتد، شما در دوستي و بعد از آشنايي تصميم مي گيريد كه ادامه دهيد و به رابطه عاشقي و سپس ازدواج تغيير دهيد يا نه؟ بهرحال دوستي الان براي شما مناسب تر از عاشقي است. شما هنوز به مرحله اي نرسيديد كه بتوانيد به ازدواج فكر كنيد. ازدواج يعني صبوري، درك، گذشت، تواضع و بنظرم براي هر پسري در سن شما قبول و درك اين موارد سخت است. از خودتان توقع بيشتري نداشته باشيد، خيلي طبيعي هست كه پسري كه تازه دوران نوجواني را طي كرده نمي تواند بهتر از اين به مسائل زندگي نگاه كرده و بينديشد.در نهايت متن شما نشان از بلوغ فكري شما دارد و اين خيلي خوب هست كه شما تونستيد تا اين اندازه خود را شفاف بشناسيد و نظر خود را بي پرده بگوييد.تت زياد ميشه و حرف براي گفتن داري با دوستات كه ميشناسيشون اس ام اسي يا از راهاي اينترنتي صحبت كن منم مثل توهستم توي جمعهاي شلوغ نميتونم صحبت كنم ولي موقعي كه با گوشي تايپ ميكنم حرف به ذهنم ميرسه يواش يواش تو حرف زدن حضوري هم خوش صحبت ميشي مطالب طنز و جوك بخون تا شدر صورتي ميام كه يك خونه بگيريم و تو بياي بامن زندگي كني(ازدواج موقت)!!!!!!من قبول نكردم چون قبل از آشنايي بامن دوست دختر فراوون!!!!!داشته و الان به قول خودش آدم شده.از طرفي ميگه شايد شرايط ازدواجمون هيچوقت جور نشه فكر اينجاشم بكن و اين يعني كشششك!نميدونم بايد چكاركنم چون از طرفي اين مدت خواستگارمناسبي نداشتم و ميترسم ايشونو از دست بدم ازطرفي داشته باشم هم تاتكليفم معلوم نشه ازدواج نميكنم.بهم ميگه تو فقط منو واسه ازدواج ميخواي و اگه واقعادوسم داري اينكارو ميكني منم گگفتم من قرباني هوسبازيات نميشم.الان ۱۰ روزه قهريم/هم لجبازه هم خودخواه هم مغرور.اخلاقشم كه زير صفر!!!!(نميدونم عاشق چي اين آدم شدم!)آيا كنارش بمونم و كاراشو تاييد كنم؟واقعا نميدونم اگه به خواستش تن بدو بامن ازدواج ميكنه يانه؟البته ذاتش پاكه و آدم نامردي نيست اما ميترسم ازين زمونه. واين كه ديگه ممثه قبل از آينده حرف نميزنه.ميخواد از همه چيزم بگذرو اما خودش هيچ اقدامي نكنه.لطفا راهنماييم كنيد.ممنونميگرفتمر جواب پريسا جان بايد بگم كه در مورد قضيه من ، اختلاف سنيمون اصلا مشخص نيست و حتي برعكس به نظر ميرسه سن ايشون از من بيشتره... و اتفاقا در جمع كمي خجالتي هست ، البته بعد از مدتي كه با جمع اخت بشه ديگه خجالتي نيست اما پر رو هم نيست، معموليه...اينا رو بر اساس رفتارش در محل كار و چند باري كه بيرون رفتيم ميگمفكر ميكنم اگه مطمئن بشي هيچ لذت جنسي از شريك زندگيت نميبري كم كم سرد ميشي...هرچند فكر ميكنم اين قضيه بيشتر از سمت آقايونه،خانم ها احتمالا ميل جنسي در درجه دوم اهميت براشون قرار داره...بيشتر به محبت و توجه نياز دارن...شايد فكرم اشتباهه اما اينجور به نظرم ميرسه!ريك شهوت آلود مانند نگاه كردن به يك صحنه زننده يا شنيدن ماجراى جنسى و حتى خيال بافى و به خاطر آوردن يك خاطره جنسى دچار انزال مى‌شوند. اين بيمارى ناشى از تحريكهاى مكرر مركز كنترل كننده احساسات جنسى است به گونه‌اى كه آستانه تحريك آن كاهش پيدا كرده؛ يعنى اگر در يك فرد طبيعى تحريكهاى شديد و آن هم به مدت طولانى باعث انزال شود در اين گونه افراد با حداقل تحريك انزال صورت مىگيرد.از اين رو چنين افرادي مي‌بايست از هرگونه دست ورزي و تحريك كردن اندام تناسلي و قرار گرفتن در محيط‌هاي تحريك زا اجتناب كنند؛ چرا كه اين دست ورزي و تحريك اندام و قرار گرفتن در محيط‌هاي تحريك زا، باخود انزال زود رس را به همراه دارد درنتيجه فرد بايد دست از خودارضايي بردارد. امّا جهت درمان اين بيمارى در درجه اول لازم است عامل به وجود آورنده آن كنار گذاشته شود و فرد گرفتار كمتر خود را در تيررس عوامل تحريك كننده قرار دهد. معمولا پس از چندين ماه كه اين دستور عملى گردد، مشكل برطرف مى‌شود در غير اين صورت بايد به پزشك متخصص كليه و مجارى ادرار مراجعه گردد تا راهنمايى لازم صورت گيرد.و ميخاي چكار كني؟ به پسراي الان نميشه اعتماد كرد والا اگه با يكي دوست بشي و به پاش بموني به نظرم راه اشتباهي نرفته باشي(اخروي رو كابه نظرم هيچ كس به غير خود ادم نميتونه به خودش كمك كنه و بگرده علت مشكلاتش رو پيدا كنه.تاسفانه بله مابچه هاي مذهبي هم غفلت زده شده ايم و حضورخدا را در زندگي بي خيال شده ايم و گاها كارياين نكته خوبي است كه شما به خاطر شرايط مالي پايين تر ايشان نميخواهيد به خواستگاريشان جواب رد بدهيد و اساسا اين تاكيد از جانب دين مبين اسلام وجود دارد ولي به هر حال ازدواج بر اساس يك معدل گيري از تمامي فاكتورها و معيارهايي صورت ميگيرد كه حقيقتا و واقعا براي فرد مهم است.شما نبايد به صرف يك دلبستگي و علاقه و محبتي كه پايه شناختي قوي ايي ندارد اقدام به ازدواج با ايشان بكنيد بلكه اين شناخت درست شما از طرف مقابلتان است كه ترديدها را كنار ميبرد و مسير پيش رو را براي شما روشن ميسازد.ما نميگوييم كه شما شناختي نداريد بلكه منظورمان اين است كه به دليل اهميت مساله بايد اين شناخت حاصل شود پس اين مهم است كه طرف مقابل در دل آدم بنشيند ولي باقي موارد هم بايد به دقت بررسي شود.اگر همه مسائل بررسي شده و تمام جوانب كار بررسي گرديده است در بحث شركت شما در كلاسهاي آموزشي در بعد ازدواج چون اجازه خروج شما از منزل در دست همسرتان است بايد اين مساله را همينجا با آرامش حل كنيد و به يك جمعبندي برسيد.با تامل و صحبت كردن شما چند راه بيشتر پيش رو نداريد ۱.يا شما بايد بپذيريد كه با مساله كنار بياييد و به قول خودتان اين فرصت را كه خيلي وقت بود منتظرش بوديد از دست ندهيد و حل آن را بگذاريد براي وقتي كه وارد زندگي شديد كه با جلب اعتماد و رضايت ايشان اين فضا را در آرامش جلوي رويتان باز كنيد.۲.اگر آنقدر مساله را براي خودتان حياتي ميدانيد از همين ابتدا و در مذاكرات اوليه ازدواج با آرامش و حوصله اهميت مساله را مطرح كنيد و دلايل ايشان را بپرسيد و رضايت او را جلب نماييد.۳.در صورت عدم تفاهم در اين مساله در حالي كه هر دو طرف پافشاري بر اين اعتقادشان را جزو اصول مهم زندگي خود بدانند ديگر جايي براي ادامه بحث و ادامه دادن جريان خواستگاري نخواهد ماند.حال توصيه ما به شما.توصيه ما به شما در كنار همان مذاكرات ابتدايي درباره مسالمورد ديگه اين كه خب شما و همه ميگن كه آسيب آسيب، خب من هم فك مي كنم بده قبل ازدواج دوست شدن ولي خب چيكار كنيم؟ به همون دو ساعت خواستگاري كه خدا ميدونه چند درصد حرفايي كه ردوبدل ميشه درسته و به همون تحقيق از همسايه هايي كه همشون هم قربون صدقه طرفو ميرن اكتفا كنيم؟ يا براي شناخت بيشتر هم نامزد شيم و يه جورايي به خودمونو گول بزنيم؟ اين كه ميگم گول بزنيم منظورم اينه كه خب عقد عقده! اگه منظور از نامزدي هم همون نامزدي بدون خوندن صيغه عقده كه شد مورد اول و اون هم كه هي ميگين آسيب آسيب
من درسته هنوز دوستي ندارم ولي به خاطر خدا و اينا نبوده سرم خيلي شلوغه و درسام خيلي سنگينن. دارم كم كم تصميم مي گيرم كه يه فكرايي واسه خودم بكنم و همش زندگيم درس نباشه كه اگه ديگه وقت ايده آلش بگذره، ازدواج فايده اي نخواهد داشت. براي اينكه در آينده از انتخاب خودم راضي باشم چيكار كنم؟
ضمنا به توكل در ازدواج هم هيچ اعتقادي ندارم و نوعي گناه تنبلي خودمون رو گردن خدا انداختن مي دونم. يني اينكه بشينيم بگيم الان از بالا يكي ميوفته تو اتاقم كه اين همونيه كه خدا فرستاده. من اهل نماز روزه و حلال و حرامم ولي با خدا ميونم زياد خوب نيست يني اصلا به دعا و توكل و اينا اعتقادي ندارم به نماز اعتقاد دارم چون وظيفمه در حد تكليف و از روي مجبوريت و نه عشق و علاقه مي خونم. يني كلا از خدا خوشم نمياد پس لطفا تو جواباتون از آيات و روايات استفاده نكنين يه جواب عاقلانه و منطقي بدين. من بايد يه دوس دختر پيدا كنم؟ يه دوست اجتماعي پيدا كنمباسلام واقعا براي شما دخترهاي بي تجربه واحساساتي متاسفم كه گول اين شيادان بي شرف را ميخوريد وبا يك جمله برات ميميرم بدون تو هرگز و .......باورتون ميشه و خودتون رو بدبخت ميكنيد واقعا چرا ؟؟؟؟؟؟؟چرا پدرومادراي عزيزتون رو در جريان نميذاريد اگه واقعا جوون پاكي هست بفرماييد فقط ازطريق خانواده اقدام كنه و اينطور سريع وبدون مشورت تنهايي چنين تصميم مهم زندگيتون رو نگيريد و دنيارو براي خودتون جهنم نكنيد نميدونم چي بگم  !!!!!!!!!!!سريع ارتباطتون رو قطع كنيد كه در دامي وحشتناك گرفتار ميشيد كه چشيماني هيچ سودي نخواهد داشت و به پدر ومادرتون رحم كنيد كه اونارو هم نصفه عمر ميكنين خواهشا چرا ازاين همه اتفاقاتي كه براي ديگران ميفته درس عبرت نميگيريد وخودتون رو بدبخت ميكنيد شما هنوز خيلي جوونيد واحساساتي و شرايط ازدواج رو تنهايي نميتونيد حل وفصل كنيد  فقط مشورت با والدين وبزرگترهاي خانواده .......مشكل داشته باشيد نامزدتون بهتره از اين قصه آگاه شود تا در اين مورد تصميم گيري كند.البته اگر خدا نكرده مشكلي بود حتما به روانشناس حضورا مراجعه كنيد چون استرس به اين بيماري شدت مي بخشن براش مهمه-قبلا ناراحت ميشد يا عصباني ميشد دستشو ميكوبيد تو ديوار اما الان فقط سكوت ميكنه مشكلم:پدرو مادرم هستند كه مخالفن-مادرم ميگه به دلم نميشه بهتر از اونم هست-خواهرم ميگه بچه ست تو ولش كني افسرده ميشه -يا بعدا بهت خيانت ميكنه-دختر نديدست-پدرم ميگه من نميشناسمش-چجوري برم تحقيق بايد يكي باشه كه من بشناسمش من نميتونم برم تحقيق
هيچ كدومشون بهم كمك نميكنن كه بيشتر بشناسمش.از دوستم و شوهرش خواهش كردم و اونا گفتن پسر خوبيهاخلاقش و رفتارش توي جمع هنوزم برام موجب ترديده از بس همه خونوادم نقدش كردن يكي رو ميخوام بيطرفانه ببينه رفتارو اخلاقش خوبه يانه-عصبي ميشه يا نه-تا حالا خيلي عصبي شده اما الان رفتارش خيلي بهتره يا به قول خودش قلق من دستش اومده و منم همينطور -هر روزي كه با هم ي مدت طولاني بيرون بوديم ي اختلاف كي روز كه باهاش تلفني صحبت كردين و شما كلي ابراز علاقه كن و ايشونم ابراز علاقه كنه كه اين حستون ارضا بشه، بعد تماس بشين ي چند دقيقه فكر كن به چندتا چيز : ۱) چقدر طرف ُ ميشناسي ۲) نديديش (دخترا گوشي عاشق ميشن) ۳) چقدر منطقيه كه ۸ سال ، اصلا ۱ سال واسش صبر كني (اونم تو دنيايي كه آدمايي شناخت داري نسبت بهشون نه حتي روزانه بلكه ساعتي رنگ عوض ميكنن) ۴) ايشون خط قرمزارو رعايت نكرده و اگر عاشقت بود مطمئن باش هيچ وقت پيشنهاد جنسي بهت نميداد و اين كدُ از منه پسر داشته باش پسري كه عاشقته ابتداي رابطه تا چند سال اول به نياز جنسيش فكر نميكنه و اصلا به خودش اجازه نميده بحثشُ مطرح كنه . و درآخر ميتوني تو ي بازي شركت كني كه تهش صد در صد شكسته و بعدش بشي عبرت سايرين ، و همچنين ميتوني جلو اشتباهت بگيري و چند سال بعد بگي خدارو شكر كه وارد اين بازي نشدم . انتخاب با خودته ..سر دنيا هم كه بياد خواسلي احتمالا شرايط ازدواج نداره اگه شرايط ازدواج داشت حتما براي ازدواج اقدام ميكرد البته اينطور ازدواج ها هم ريسك هست مثلا اقا پسر راضي شدن بالاخره به خانوادشون گفتن اونوقت تازه ممكنه مامانش بگه نخير من خودم بايد برات دختر پيدا كنم و اين دختره بدرد نميخوره هزار تا عيب و ايراد هم بذاره روي شما و پسره هم بگه حرف اول و اخر رو تو خونه ما مامان جونم ميزنه. اونوقت تو ميموني و چند سال عمر هدر رفته كه براي دخترها ثانيه به ثانيه اش طلا هست و نبايد از دست بدن.ايشون پسره نهايت نيت ميكنه زن بگيره ميره دنبال يه دختر بيست ساله ولي تو موقعيت هات رو از دست ميدي.اين روزها همه به اسم اينكه قصدم ازدواجه رابطه رو شروع ميكنن بعدش معلوم نيست به كجا ختم بشه.معمولا دخترها تو اين دوستيها موش ازمايشگاهي هستن كه پسرها باهاشون مفتي تجربه هاي جنسيشون رو ببرن بالا.يك كلام بگو اگه قصدت ازدواجه بيا جلو اگه نه برو دنبال كارت و وقت منو نگير.دبختي الان اينطور شده كه بالاتر رفتن سن ازدواجو مي اندازند گردن دخترها چون توقعاتشون بالاست. نه عزيزان توقعات بالا نيست. خرج و مخارج عروسي سنگينه. خريدن خونه سنگينه. خريدن خوردو سنگينه. به اقشار متوسط فشار مياد. دست خالي هم كه نميشه ازدواج كرد. طلا هست. عيدي هست و ... وگرنه عروسيا همون عروسي هستن فقط هزينه ها خيلي بالاست و هرپسري جرات خواستگاري رفتن نداره مي بين دخترخوب هرچه زودتر ارتباط رو قطع كن ، كاملا واضحه كه داره بازيت مشما كوچكتره،مسلما از لحاظ درك و فهم با شما يكسان نيست چه بسا نتواند در زندگي حتي(ازدواج دائم هم باشد)تكيه گاه خوبي براي شما باشد. عدم درك متقابل زمينه اختلاف و مشاجره را نيز به همراه دارد.۲.اختلاف فرهنگيشما در جايي زندگي مي كنيد كه فرهنگش با محل زندگي آنها خيلي متفاوت است،همين اختلاف فرهنگي در بسياري از موارد باعث دلسردي و دعوا وخيلي از مسائل ديگردر زندگي مشترك مي شود. ۳.عدم توانايي در انجام كار و حرفه ثابتشخصي كه نتواند  تدبير مناسب براي انجام يك كار و حرفه ثابتي داشته باشد چگونه مي تواند در زندگي خود موفق باشد؟!! شما با تجربه هم فهميده ايد كه در اين ۴ سال نتوانسته آدم موفقي باشد،و همچنين پنهان كاري هاي او در مورد مشكلات شغليش نيز شك براندازاست،ظاهرا به نظر مي رسد شخص صادقي نيست،و در حالي كه صداقت هم پايه زندگي است و كسي كه صادق نباشد به درد زندگي نمي خورد.۴.فاصله طولاني خواستگارياولا اين ارتباط شما هر چند با اجازه و اطلاع خانواده ها بوده ولي بازهم از لحاظ رواني و هم از لحاظ عرفي و شرعي صحيح نبوده  و از اين به بعد حواستون جمع باشد كه چنين ارتباطي( بدون عقد شرعي) گناه است و مشكلات جدي را به همراه دارد.نكته ديگر اينكه: در اين۴ ساز يك شخص ثالث براي اين كار مثل يك مشاور به طور حضوري كمك بگيريد.با اين حال آنچه مي توان به طور كلي گفت اين است كه تمام افراد ذاتا توانايي اداره يك زندگي مشترك و مستقل را دارند و كسي نبايد بگويد من نمي توانم؛ چه از لحاظ اقتصادي و چه از لحاظ هاي ديگر؛ منتها ممكن است بعضي هاي به دليل شرايطي محيطي، مهارت هاي لازم را فرا نگرفته باشند كه اين هم مشكل خاصي نيست و مي توان به طور همزمان هم براي ازدواج اقدام كرد و هم مهارت هاي لازم را فرا گرفت. بعلاوه اينكه خيلي از مهارت ها تا قبل از ازدواج قابليت فراگيري ندارد چون طرف در آن شرايط قرار نگرفته و صرف فراگيري آموزش هاي تئوري فايده چنداني براي او نخواهد داشت. پيدا كنين...ديگه راه، كلك، انگ، و غيره تو دنيا نيست كه بخواهين برين تا حق نفقه و مهريه زنو ندين...كه اكثرا هم در ندادن مهريه موفق هستينر مورد عصبانيت و كنترل خشم هست، مطالعه كند.(يا شما آماده كنيد و در اختيار او بگذاريد،يا با هم بخوانيد)به جاي غرور و منم منم گفتن،ياد بدهيد تواضع و ادب را جايگزين كند،چرا كه هم خدا دوست دارد و هم خلق الله(چون يكي از منشا عصبانيت غرور و منم منم گفتن است)از دوستان بددهن و عصبي او را حتما جدا كنيد.شكل عدم هماهنگي شما و خانواده براي رسيدن به نقطه مشترك است.مطمئن باشيد به اين منوال اگر بگذرد همه فرصت هاي شما سوخت خواهدشد. آمدن خواستگاري بعد از اين خواستگار را احدي نميتواند تضمين دهد . هيچكس نميتواند بگويد اين را رد كن بهتر خواهد آمدلذا ابتدا با خانواده يك صحبتي بشود كه به محض آمدن خواستگار به او اجازه دهيم رسما حاضر شود تا نياز نباشد شما به عنوان ارباب رجوع برويد يا اينكه هر كسي جداگانه درمورباز خوبه شما ميدوني برا چي مجردي!كاش همه مشكلات مسائل مالي بود.من نه مشكل مالي دارم نه اعتقادي و اخلاقي.كار خوب و خونه وماشين و خانواده معتقد و پدريچن وقت پيش ميگفت شيطون سعي ميكنه آدما رو هميشه تو دو حالت نگه داره: نااميدي و غروراين دوتا حالت اساس و منشا گناه هستن تو خيلي موارد..برادرمن! دور شدنتون از دوستاني كه ارشون خيلي چيزاي خوب رو ياد گرفته بوديد يه امتحانه برا شما امتحاني كه خيلي سخته. سخت از اين جهت كه الانه كه بايد نشون بديد چند مرده حلاجيد اينكه اون چيزايي كه در كنار دوستاتون ياد گرفتيد و باهاش ارامش رو درك كرديد صرفا يه هيجان بوده يا نه دروني شده درتونمرحله سختي رو داريد ميگذرونيد اما بدونيد اگه بتونيد خودتونو حفظ كنيد و همين الان در همين لحظه از ادامه گناه دوري كنيد و نااميد از درگاه خدا نباشيد ثمره اش رو هم الان و هميگن خودش پيداش ميشه اين يني چي؟ اگه حرف درستيه تفسيرش كنين من قانع شم. من خيلي دير قانع ميشم چون كاملا منطقي برخورد مي كنم با مسائل لطفا اگه جواب منطقي اي دارين بفرمايين.
مورد بعدي اين كه ميگن اگه تو نجيب باشي خدا يه فرد نجيب رو مي خواهر گرامي تقريبا همه دوستان گفته ها رو گفتن كه كاملا درستم گفتن.حالا در اين بين شايد شما بگيد كه نه اين فرد با يقيه فرق داره!احتمالش هست ولي از قراين و شواهد اينطور برمياد كه انگار ايشون جزو اون استثناها نيست.خواهر گرامي كلا دختر و پسر چن مدت كه با هم ارتباط داشته باشن يه علاقه اي بينشون پديد مياد كه خيال ميكنن آنچنان عاشق همن كه ديگه احدي اينطوري نيست و هيچ كسي عشق اونا رو درك نميكنه!زهي خيال باطل.اگه اينطور بود كه اينهمه طلاق و خيانت و مشكلات ديگه نداشتيم.البته اين موردم ممكنه مواردي عكس داشته باشه كه منكر اونا نميشيم ولي كلا خيلي از اين علاقه ها عشق نيست صرفا علاقه ايست كه هر فردي بنا به نياز روحي و جسميش به جنس مخالف داره.اينهمه عشق عشق ميكنن خيليش درست و واقعي نيست.چرا؟چون بنا به تعريف عشق هر علاقه اي مصداق عشق نميشه.بندرت اتفاق ميفته.عشق اونه كه عاشق ذوب و محو در معشوق بشه كه حتي فكر غير اون رو در ذهن نداشته باشه!و بحثاي ديگه كه در جاي خودش بايد مطرح بشه...بقول معروف با حلوا حلوا كردن دهن شيرين نميشه!) و بعد فك كنه ديگه پاك شده و بعد صددرصد فكر و توجهش به همسر بيچاره ساده لوحش باشه كه فك مي كنه زنش پاكه... كه اون درصد كم كم ار بين ميره. بدي ديگه ش اينه كه روي اون دختر يه بار باز شده پس امكان داره در آينده هم بعد از ازدواج باز بشه. ما چجوري يه دختر انتخاب كنيم كه ديگه بعد ازدواج خيلي با پسرا وراجي نكنه و تا لازم و ضروري نشده سعي نكنه باهاشون بحرفه.هاشون رفتار كنن و چيز عجيب و غير منطقي نيست.با نظر ديگران كاري نداشته باش مهم اينه با خودت جور باشه، قراره با تو زندگي كنه! هميشه هم تحقيق درست نيست چون همه با صداقت جواب نمي دن و مي ترسن، مهم توي عمله كه خيلي چيزها معلوم ميشه. . . شناخت بيشتر در الويت باشه ...ه را خانواده خود مي يابند و از حضور آنها احساس آرامش و دلگرمي ميكنند. حضور رضايتمندانه خانواده علاوه بر دلگرمي فرزند سبب اطمينان خاطر براي طرف مقابل نيز خواهد شد كه با قلبي مطمئن به ازدواج فرزندشان رضايت دهند. بنابراين ميطلبد كه شما به دنبال جلب رضايت والدين خود باشيد و تمام تلاش خود را در اين زمينه به كار ببنديد.۲.نكته ديگري كه توجه به آن بسيار حائز اهميت است اين است كه قوي تر شدن روابط عاطفي بايد بعد از قوت يافتن شناختهاي لازم باشد.هر چه از حيث عقلاني به اين باور بيشتر برسيد كه شرايط ازدواج با فرد مورد نظرتان مهيا تر شده و شرايط كفويت مشخص تر شده از حيث عاطفي ايرادي ندارد كه دلبستگي ها شديدتر شود ولي اين در حالي است كه شما ابتداءا دلبستگيهاي عاطفي پيدا كرده ايد و بعد به دنبال فراهم كردن اسباب اين وصلت رفته ايد و اين علي رغم اينكه ممكن است در دقت شما تاثير منفي بگذارد كار را براي شما سخت تر خواهد كرد.حال توصيه ما به شما براي راضي كردن والدينتان اين است كه۱.اول در يك فضاي آرام و به دور از در نظر گرفتن روابط عاطفي كه بين شما به وجود آمده، خوب بيانديشيد كه آيا حقيقتا اين موردي كه من انتخاب كرده ام همان موردي است كه مناسب من است(البته در اين زمينه كمك كرفتن از يك مشاور با تجربه براي بررسي كردن درست بسيار اثر بخش است).۲.اگر به نتيجه مثبت رسيديد اندكي صبر و آرامش ميتواند حلال مشكلتان باشد. گذر زمان خود بسياري از مسائل را حل خواهد كرد۳. با توكل بر خدا سعي كنيد در زمانهايي كه والدينتان در شرايط آرامي هستند بدون اينكه منجر به تنش خاصي شود مساله را مطرح كنيد و دلايل آنها را در اين زمينه بشنويد و شما هم دلايل خود را بازگو كنيد.۴.استفاده از افراد داراي نفوذ كه والدينتان آنها را نيز قبول دارند در اين رزو مي كنم كه هيچ مشكلي نداشته باشي و جواب آزمايش منفي باشهپيشنهاد ازدواج موقتاولا با اين اوصافي كه اين فرد دارد و چنين پيشنهادي هم به شما داده، حرف غير منطقي است ونبايد پذيرفت،اگر شما را واقعا دوست دارد( صرفا علاقه زباني قابل قبول نيست) چرا ازدواج دائم را مطرح نمي كند؟!!معلوم است كه خيلي علاقه اي به ازدواج دائم ندارد.و بيشتر شرايط خودش را در نظر مي گيرد ودنبال ارضاء نيازهاي خودش هست. همچنين اگر ازدواج موقت صورت بگيرد و بعد از آن جدايي باشد ،شانس ازدواج دائم  براي شما با فرد ديگري به مراتب كمتر مي شود.ضمنا خانواده شما هم شايد تن به اين موضوع ندهد(بدون اطلاع و مشورت با خانواده كاري را مرتكب نشويد،هر چند اصراربيشتر از طرف او باشد،چون صادق ترين و دلسوزترين فرد حامي شما خانواده تان هستند)۷.سابقه ناموفق وارتباط ناسالمفردي كه سوابق موفقي در گذشته ندارد، معولا ثابت شده كه آينده زندگي اين فرد مثل گذشته او خواهد شد،به نظر مي رسد خيلي قابل اعتماد نيست.فردي كه جرات صحبت و گفتگو با انواع دختران داشته و از اين گناه و معصيت ترسي نداشته،مسلما فرد مطمئن براي زندگي نيست و چه بسا هنوز هم بدون اطلاع شما، باز با افرادي ديگري در ارتباط است !!!۸.غير منطقي با اصلاح اون نگرش، زمينه ايجاد علاقه رو فراهم كنيد. مثلا ممكنه شما در ذهنتون همسري رو تصور كرده باشن كه خصوصيات خاصي داشته باشه. خب همين مسئله يكي از زمينه هاي علاقه شما به فردي با همون خصوصياته. اون خصوصيات رو بررسي كنين و با مشورت ببينين درسته يا نه. اگه درست نبود اصلاحش كنين.در مورد خواستگار فعلي هم همينه. ابتدا با يك بررسي دروني ببينيد علت اينكه بهش علاقه مند نشدين چيه؟ چه خصوصيت منفي در اون ديديدن كه منجر به اين احساس در شما شده؟ اگه اون علت يك امر معقول بود كه هيچ؛ اما اگه نبود سعي كنين نگرشتون رو اصلاح كنيد. البته لازمه اينكه بتونين بهتر در مورد اين احساس قضاوت كنين اينه كه بيشتر با طرف آشنا بشين و به اين زودي قضاوت نكنين. شناخت بيشتر و دقيق تر ايشون و آشنايي با خصوصيات مثبتشون و تعاملاتي كه در جلسات خواستگاري صورت مي گيره مي تونه نقش موثري در احساس علاقه شما نسبت به ايشون داشته باشه؛ به عبارتي اگه بنا باشه علاقه اي شكل بگيره، با كش دادن جلسات آشنايي شكل خواهد گرفت.اگه با وجود اينها باز هم علاقه در شما ايجاد نشد، بهتره هر طور شده مادرتون رو راضي كنين كه چنين ازدواجي به صلاح نيست؛ چون ازدواجي كه بدون علاقه باشه عاقبت خوبي نداره. از طرفي معيارها و ملاك هاي ازدواجتونالبته اين گفته هاي به اين معنا نيست كه مادر شما بعدا بهتون كمك نكنه. بلكه به اين خاطره كه همون اول دندون طمع رو كنده باشين و توقعي ايجاد نشده باشه. اينجوري بعدا دستتون بازه. مادرتون اگه خواست، كمك مي كنه و اگه نخواست هم نميكنه و هيچ كدومش؛ چه كمك كردنش و چه نكردنش دخلي به رابطه شما نخواهد داشت. اما اگه قول بدين؛ حتي اگه دير و زود هم بشه بدهكارين و ... .بايد به مادرتون هم بگيد كه در آينده چه با ايشون ازدواج كردين يا فرد ديگه، بايد كمك هايي كه مي كنه حساب شده باشه. لزومي نداره كه زن و شوهر همون اول همه چي داشته باشن. اينجوري لذت بدست آوردن چيزها رو تجربه نمي كنن و شايد قدر هم ندونن. بله اگه مثلا همسر شما خواست خونه بخره و مثلا يه مبلغي داشت و يه مقدار كم داشت، مادر شما مي تونه مقداري بهش كمك كنه يا حتي بهش قرض بده؛ ولي اگه همون اول بگه بيا اين خونه و ماشين و ... مال شما، به نظرم اين دوستي، دوستي خاله خرسه است و اصلا به صلاح نيست و نه تنها باعث رشد فرزند و داماد نميشه؛ بلكه با اين كار بهشون ضربه ميزنه.اميدوارم تصميم درستي بگيريدموفق باشيدي دلش ميخواد با ماشين با شما بره بيرون يا يه رستوران خاصي مد نظحال كه شما خواهر محترم تصميم گرفتيد جدا بشويد،انشالله بعد از حل اين مساله و نگهداشتن عده طز ظاهر صحبت هاي شما اينطور برداشت مي شه كه كمي جاي طالب و مطلوب عوض شده و به جاي اينكه شما مطلوب باشيد و نازكننده، ايشون داره تاقچه بالا ميزاره كه اين نشونه خوبي نيست؛ چون همون احتمالي كه ايشون در مورد مادر شما ميگه، يعني ترس از اينكه بعدا مادر شما بهش بگه من سر و سامونت دادم، در مورد شما هم هست؛ يعني ممكنه بعدا طرف به شما بگه من كه تمايلي به اين ازدواج نداشتم؛ بلكه تو و مادرت به زور ازم خواستين كه با هم ازدواج كنيم و ...!! اين تازه بخشي از مشكلات عوض شدن طالب و مطلوبه. توقعاتي كه در زندگي از جانب ايشون ايجاد ميشه؛ فرار از مسئوليت پذيري؛ كم شدن تلاش به خاطر كمك ها مادر؛ حرف اطرافيان و ... مشكلات ديگه اين مسئله است كه ممكنه به خاطرش رابطتتون با مشكل مواجه بشه.بنابراين بهترين كاري كه شما مي توني انجام بدي اينه كه كمي عقب نشيني كني و طوري وانمود كني كه اگه اين ازدواج سر نگيره هم اتفاق خاصي نمي يفته. (البته اين در صورتيه كه مانعي براي ازدواج شما ب